هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر / رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر

ساخت وبلاگ

نشستم به داداشم که فردا امتحان ریاضی داره درس یاد میدم. حقیقتا چیزی نمیفهمه و اعصابِ من داغونه. حسِ همستری رو دارم که تو یک قفس گیر افتاده و هی دور خودش میچرخه و نمیتونه نجات پیدا کنه. نمیدونم کی تموم میشه این بدبختی. از دستِ خودم شاکی ام. از دستِ زندگیم. ازینکه چرا این همه سخته همه چی..شاید بهتر باشه از هدفم دست بکشم و بیخیالش بشم..

+راستشو بخواین این وبلاگ چیزی جز غر زدن های من نیست. و میدونم به شدت دارم تکراری مینویسم. هدفم از نوشتن فقط خالی شدنِ ذهنمه. براهمون اگه فکر میکنید چون من میخونمتون شما هم مجبورید اینجا سر بزنید اینو بگم که سخت در اشتباهید. اگه ازینجا خوشتون نمیاد راحت دیگه دنبال نکنید. به اینجا سر نزنید. من شما رو بی منت میخونم. فقط برا دلِ خودم. شما هم همین کار رو بکنید.

بی تعارف و خیلی دوستانه دارم میگم. اگه خوشتون نمیاد نخونید :)

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flife-ahead6 بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 17:36