خیره به درهای بسته..

ساخت وبلاگ

خیییلی اعصابم خورده.. خیلیییی...
از دست خودم. از شرایطی که واقعا دست من نبودن.ما یه استادِ جان داریم ک ایشون اینجا قاضی ان. خیلی باسواد و بافرهنگن. خیلیم شوخ طبع و خوش برخورد با دانشجو.. ترم قبل که برا درس جزای عمومی ۱ میومدن چند بار حینِ خوندن قانون سوتی دادم. و ب حد کافی قهوه ای شدم پیشش.. میدونی کلا یه جور بدبختی هست ک مختصِ منه و من هر کیو دوس داشته باشم پیشش گند میزنم -__- خودشم شدیییید! در حدی ک طرف متنفر میشه از من.. از سوتی هام ک بگذریم همزمان با امتحان ترم ،داداشم امتحان ریاضی داشت و شرایط یه جوری بود ک فقط من باید بهش درس یاد میدادم و نتونستم امتحان خودمو بخونم و واقعا گند زدم.. منی ک میخواستم تو امتحانش جزءِ نمرات برتر باشم شدم ۱۲.۵ !!
گذشت و رسیدیم به اولین جلسه ترم بهمن. استادِ جان اومد کلاس و از نمره ها حرف زد.. من کلِ مدتی ک داشت حرف میزد رو سرمو انداختم پایین و میخواستم زمین دهن وا کنه برم توش.. آخرش گفت عیار دانشجو این ترم مشخص میشه و این نمرات ملاک نیستن واسم.. راستش یه خورده خیالم راحت شد ولی امروز نشون داد ک نمرات مهم بوده واسش.. خیییلی ناراحتم..معمولا این جور مسائل اصلا مهم نیستن واسم. ولی استاد نون خییلی باسوادن.. خیلی خوش اخلاقن.. و یه جورایی تایید شدن از طرف ایشون حس خوبی  داره.. ولی داره اتفاقایی میوفته ک اگه خودمو کنترل نکنم میشینم وسط کلاس و زار میزنم.. :(( ولی خودمو کنترل میکنم و از شدت ناراحتی لپام قرمز میشن..
خدایا...اه..

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flife-ahead6 بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:22